سال ها سال قبل، در سرزمینی با زیبایی هوش ربا، انسان ها غرق در شادی و
خوشبختی زندگی می کردند. تا اینکه یک روز به دنبال واقعه ای دور از
انتظار، دل پادشاه این سرزمین می شکند. شاهزاده اسیر اندوه و مردم دستخوش
نا امیدی می شوند. زندگی دیگر روال سابق را ندارد، البته تا وقتی که دسپرو
متولد شود. موشی کوچک با گوش هایی بسیار بزرگ که از تمام موش ها جسورتر
است. از چاقو، تله موش و گربه نمی ترسد و بسیار هم کنجکاو است، چون از
لحظه تولد شروع به گشتن و یافتن کرده و می خواهد از هر چیز سر در بیاورد.
از طرف دیگر عطشی سیری ناپذیر به ماجرا و هیجان او دیده می شود و همین
باعث می شود تا یک روز سر از کتابخانه شاهی در آورد. در آنجا خواندن را
یاد گرفته و کتاب ها او را به دنیاهای تازه ای رهنمون می سازند. دنیایی که
در آن شوالیه ها عازم مبارزه با اژدها هستند تا شاهزاده خانم های اسیر را
نجات دهند. دسپرو که خود را در عالم خیال شوالیه می پندارد، یک روز با
شاهزاده پیا آشنا می شود که بعد از فوت مادرش دچار افسردگی شدید شده است.
واقعه ای که سبب می شود دسپرو قوانین را زیر پا گذاشته و با انسان ها صحبت
کند. ولی فرجام این کار تبعید دسپرو است...